"علي "در اين داستان خان زادهاي است كه به هنگام بازديد از روستا، عاشق دختر قالي بافي ميشود .او با وجود مخالفتهاي شديد خانواده با "سمانه "(دختر قالي باف) ازدواج كرده صاحب دو پسر و يك دختر ميشوند، اما به هنگام آخرين زايمان، سمانه چشم از جهان ميبندد و با مرگ خود، روزگار دشواري را براي خانواده خود به جاي ميگذارد .فرزندان به تدريج بالنده ميشوند و پدر خانواده نيز در پي بيماري لاعلاجي جان ميسپارد .فرزند ارشد خانواده ـ حميد ـ براي ادامه تحصيل به خارج از كشور ميرود و خواهرش ـ مرجانه ـ را كه شديدا به او علاقهمند است تنها ميگذارد .حميد پس از چندي ازدواج ميكند ;همچنين مرجانه نيز با پسر عمويش پيمان زناشويي ميبندد ;در حالي كه پس از چندي به بيماري شديد قلبي دچار ميشود .در اين هنگام، برادر پس از باخبر شدن از بيماري خواهر، با همسرش به ايران ميآيد و در ايران اقامت ميكند .
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر