«به هادس خوش آمدید» نام رمان بلقیس سلیمانی برگرفته از افسانه ی باکرهی زیر زمینی یکی از زیباترین افسانههای یونان باستان میباشد. "هادس" در افسانهی یونانیان الههی تاریکی و رب النوع دوزخ بوده است و در فرهنگ ملی مذهبی یونان افسانهی پرسفون دختر دمتر(سرس) الههی گندم و کشاورزی و حاصلخیزی و فراوانی است و در عین حال آغاز زندگی اجتماعی و شهر نشینی به حساب میآید. دمتر یکی از زنان زئوس است و پرسفون دختر دمتر به نوعی دختر خدای خدایان به شمار میرود. پرسفون روزی به هنگام چیدن گل نرگس توسط هادس، خدای جهان تاریکی و مردگان (فرمانده دوزخ و جهان زیرین) ربوده میشود. هر چه فریاد میزند کسی صدایش را نمیشنود و به کمکش نمیآید حتی زئوس پدرش _ چرا که خود زئوس نیز همدست برادرش هادس در این ماجرا و دامگذاری است. حوریان همبازی پرسفون نیز که در کنار اویند به یاریش بر نمیخیزند. و صدای پرسفون را تنها مادرش دمتر، میشنود و به یاری او میشتابد. اما دیگر دیر شده است و باکره جوان با ارابهای به جهان زیرین که جهان مرگ و تاریکی و نیستی است برده میشود.
نویسنده در این رمان با نیم نگاهی که به این افسانه قدیمی دارد تلاش کرده است تا در کنار آن به اسطورهها و افسانههای سرزمین خود نیز نگاهی داشته باشد و به نظر میرسد با توجه به زن بودن شخصیت اصلی داستان هدفش معرفی جایگاه و ارزش زنان سرزمینش با در نظر گرفتن پیشینهی فرهنگی و ملی_مذهبی و تاثیر گرفتن از شاهکارهایی جهانی چون شاهنامه است. لطفعلی خان پدر رودابه در این رمان شخصیت جالبی دارد او شاهنامه را حفظ است، قران میخواند، و به عنوان یک شخصیت مذهبی و با نفوذ در روستای گوران شناخته میشود. و نویسنده با کنار هم قرار دادن کدهای رمان و اشاره به افسانهی باکرهی زیر زمینی تلاش داشته که چگونگی سقوط شخصیت زن را در مواجهه با ناهنجاریهای اجتماعی و وجود فقر فرهنگی در برخی از دورهها نشان بدهد.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر