آیا هیچ وقت با آدمهایی برخورد کردهاید که به نظر میرسد از روی تصادف نیست که بر سر راه شما قرار گرفتهاند، بلکه نوعی حکمت بسیار دردناک در آن هست که زندگیتان را ناگهان از این رو به آن رو میکنند ؟…!… سفر یعنی تصویرهایی که تصویرهای دیگر را میپوشاند. سفر یعنی کیمیای پنهان. سفر یعنی اعماق عکسی که آنجا سایههامان حقیقیتر از خودمان به نظر میرسند. پس مشکلترین چیز فقط این است که مجبور باشی از جایت بلند شوی، بدون اینکه جایی باشد که به آنجا بروی…!… زندگی من، وقتی که دختر کوچولو بودم، در انتظار بیهودهی خود زندگی گذشت. گمان میکردم که یک روز یک دفعه زندگی شروع خواهد شد، و خودش را در دسترس من قرار خواهد داد، مثل بالا رفتن پردهای، یا شروع شدن چشماندازی. هیچ خبری از زندگی نمیشد. خیلی چیزها اتفاق میافتاد، اما زندگی نمیآمد. و باید قبول کرد که من هنوز هم همان دختر کوچولو هستم. چون همچنان در انتظار آمدن زندگی هستم…!
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر