ما که مادر نداشتیم | زلزله بود | که
گهوارهمان را تکان میدادعلی عبدالرضایی | زخم باز
من گمان نمیکنم که از نمُردن افسوس بخورم،
از این شرم کنم که پس از آنانی که میمیرند
زنده بمانم، گمان نمیکنم خود را گناهکار
بدانم، یا کمی شرم، و زمان بسیار کوتاهی،
شرم بسیار کمی، بیش از این هیچ.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر