میدونی؟ اگه تو بعد از یه سال، دو سال، یا حتی بعد از سه سال میاومدی، یه چیزی. آدم میتونس قبول کنه. تا دو سه سالشو آدم میتونه بفهمه و یه جوری سر و ته قضیه رو هم بیاره. ولی وقتی اینهمه سال اومده و گذشته و رفته، وقتی اینهمه سال فاصله افتاده، دیگه چه دلیلی داره که یه روز چشم باز کنم و ببینم تو جلوم نشستهی؟ محسن یلفانی | انتظار سحر |
روایتهای بلند مرسوم و گاهی نامرسوم، خیالات، حوادث، رویدادهایی مبتنی بر طرح، حادثه، شخصیت، در مکانها و زمانهایی که گاه جا به جا میشوند. در غرب با نویسندگانی چون جیمز جویس، ولادیمیر ناباکوف، جان اشتاینبک، جی دی سلینجر، و در ایران با میرزا حبیب اصفهانی آغاز میشود و بعدها هدایت، احمد محمود، دولتآبادی و...