راستی که زن هم جانور عجیبی است! همان دم که چشم به تو دارد، میتواند دل به دیگری داشته باشد. همان دم که دل پیش تو دارد، میتواند چشمش جای دیگری چارچار بزند. دست در دست تو دارد اما میتواند زبانش را به دلخوشی دیگری بجنباند. زبانش روح تو را قلقلک میدهد اما میتواند با نوک انگشتش کف پای دیگری را قلقلک بدهد. محمود دولت آبادی | کلیدر (رقعی)کلیدر (پالتویی) |
شعر خودش میآید، ما تسلیماش میشویم و او کار خودش را میکند، عاشقی میکند، فریاد میزند، به سوگ مینشیند، با زبانی غیر معمول از تبسمی دلانگیز تا خیالی شورانگیز و گاه غمی، دردی، زخمی... شعر سنگر میشود و غریو پرشور رهایی سر میدهد... شعر را حافظ میگوید، خیام، سعدی، و وقتی نو میشود نیما، شاملو و فروغ و... در غرب شکسپیر، بودلر، لویی آراگون... و محمود درویش در فلسطین...
دلاویزترین (جیبی)
خریدنویسنده: فریدون مشیری
دوستت دارم | را من دلاویزترین شعر جهان یافته ام | این گل سرخ من است.
دلاویزترین (شومیز)
خریدنویسنده: فریدون مشیری
دوستت دارم | را من دلاویزترین شعر جهان یافته ام | این گل سرخ من است.
دفاع از گرگها
خریدنویسنده: گروهی
مترجم: تورج رهنما
دری لولاشده به فراموشی
خریدنویسنده: ریچارد براتیگان
مترجم: یگانه وصالی
مثل دری که | به فراموشی لولا شود، | آرام آرام | از دیدم خارج شد، | و او زنی بود که دوستش داشتم.