وقتی در شهر زندگی میکنیم، نمیتوانیم برای این آدمها چیزی برای خواندنشان ننویسیم یا برایشان طرح یک خانه نکشیم. این را همیشه وقتی از دستش پر خشم میشدم میگفتی تا آرامم کنی. سعید منافی | پیر مرگ |
شعر خودش میآید، ما تسلیماش میشویم و او کار خودش را میکند، عاشقی میکند، فریاد میزند، به سوگ مینشیند، با زبانی غیر معمول از تبسمی دلانگیز تا خیالی شورانگیز و گاه غمی، دردی، زخمی... شعر سنگر میشود و غریو پرشور رهایی سر میدهد... شعر را حافظ میگوید، خیام، سعدی، و وقتی نو میشود نیما، شاملو و فروغ و... در غرب شکسپیر، بودلر، لویی آراگون... و محمود درویش در فلسطین...
دلاویزترین (جیبی)
خریدنویسنده: فریدون مشیری
دوستت دارم | را من دلاویزترین شعر جهان یافته ام | این گل سرخ من است.
دلاویزترین (شومیز)
خریدنویسنده: فریدون مشیری
دوستت دارم | را من دلاویزترین شعر جهان یافته ام | این گل سرخ من است.
دفاع از گرگها
خریدنویسنده: گروهی
مترجم: تورج رهنما
دری لولاشده به فراموشی
خریدنویسنده: ریچارد براتیگان
مترجم: یگانه وصالی
مثل دری که | به فراموشی لولا شود، | آرام آرام | از دیدم خارج شد، | و او زنی بود که دوستش داشتم.