ناکجا در تلگرام
توییتر ناکجا را دنبال کنید!
فروشگاه کتاب ناکجا در پاریس
فرشته مولوی

 

فرشته مولوی

نویسنده
متولد: 1332 تهران
  • زندگینامه
  • آثار در ناکجا
  • جملات منتخب
  • نظرات شما

  • زندگینامه

    فرشته مولوی نویسنده، مترجم و محقق و روزنامه‌نگار ایرانی است. او در سال ۱۳۳۲ در تهران متولد شد. از سال ۵۵ تا ۷۷ در کتاب‌خانه ملی به کار تحقیقی و پژوهشی می‌پرداخت. در سال ۱۳۷۷ از ایران به کانادا مهاجرت کرد.

    از ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶ در دانشگاه ییل ِ آمریکا، در مقام کتاب‌شناس و کتاب‌دار فارسی برای بخش خاورمیانهٔ کتاب‌خانهٔ مرکزی آن دانشگاه مجموعه‌سازی کرده و به استادان و دانشجویان خدمات پژوهشی ارائه داد. سپس به تورنتو بازگشت و از آن سال تا کنون در این شهر به تدریس ادبیات و زبان پرداخته‌است.

    او علاوه بر نوشتن رمان و داستان کوتاه مقالات زیادی در روزنامه‌ها و مجله‌های ایران و خارج از کشور نوشته‌است و چندین داستان کوتاه به زبان انگلیسی نیز از او منتشر شده‌است و هم‌اکنون عضو انجمن قلم کانادا نیز هست.



    آثار این نویسنده در ناکجا


    جملات منتخب

    دیگران شاید چشم و موی قهوه‌ای و رنگ گندمی را نشانه‌ی غریبه‌گی‌اش بدانند. خودش هم گاهی همین فکر را می‌کند. با این همه اگر دیگران ندانند، خودش خوب می‌داند که جای دیگر و وقت دیگر هم خودی نبوده. شاید هیچ‌وقت، نه که فقط با دیگران، که با خودِ خودش هم خودی نبوده.


    اسم خیابان‌ها و شماره‌ی بزرگراه‌ها را نمی‌خواهم که بدانم. بدانم چه می‌شود که حالا که نمی‌دانم نمی‌شود! گم نمی‌شوم؟ به مقصد نمی‌رسم؟ حالا که مثل همه‌ی غروب‌های دیگری که نه سرد‌ است و نه برف است و نه باد و باران، روی صندلیِ جنبانِ پایه‌لقی، جایی، نشسته‌ام و بساطم هم کنار دستم فراهم است.


    شکوه‌ای ندارد. همین که همین قطار سنگینِ خالی از آدم هم هست که بیاید و بگذرد و با رفت و آمدش و با سر و صدایش سرِ او را گرم کند، جای شکر دارد. شب یا روز می‌شود که یک‌باره به خودش بیاید و خیال کند چیزی یا گم است یا کم است. بعد هم زود به خودش بگوید که آن چیز گم یا کم لابد همین قطار و صدای قطار است که دیر آمد اگر دارد، نیامد ندارد.



    نظرات شما

    برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
    - ورود
    - عضویت

    نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
    با تشکر