رخسار دختری است که در پنج سالگی مادرش را از دست داده و تحت سرپرستی زنی به نام دایه دریا قرار میگیرد. او در سن بلوغ به سمت کولیهایی که گه گاه به روستایشان میآیند کشیده میشود و با مردی کولی به نام البرز ازدواج میکند. ثمره این ازدواج سه پسر است و یک دختر به نام زیتون. زیتون که دختر بسیار زیبایی است در هشت سالگی مورد تجاوز رجب علی ناپدریش قرار میگیرد و این حادثه موجب تحول در زندگیش میگردد، او را به تهران میفرستند و به عنوان فرزند خوانده آقای مقدم با تنها پسرش خسرو روزگار میگذراند. آن ها باهم درس میخوانند. سالها میگذرد، شرط ازدواج این دو باهم قبول شدن خسرو در رشته پزشکی است. چیزی که خسرو با تموم وجود ازش متنفر و عاشق موسیقی است، برعکس زیتون. خسرو با وجود عشق بی حدش به زیتون بین علاقه و عشق درگیر است. با سفر خسرو به انگلستان برای ادامه تحصیل زندگی آنها سمت و سویی جدید مییابد.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر