در این کتاب حكايت دختري به نام ركسانا بازگو ميشود كه در سن هشت سالگي شاهد كشته شدن مادرش به دست پدرش است. پدرش گلوي همسرش را ميدرد زيرا تصور ميكند او با عاشق دوران جوانياش مخفيانه رابطه دارد. ركسانا به پرورشگاه سپرده شده و پس از رسيدن به سن قانوني تحت قيوميت پسرعمويش قرار ميگيرد. پسرعمويش كمكم به او علاقهمند ميگردد اما متوجه ميشود ركسانا به دوست او مهرداد دل بسته است و...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر