دختر کوچک برای عروسک قشنگاش لالایی میخواند تا عروسکاش بخوابد و صبح زود او را از خواب بیدار میکرد تا از زندگی عقب نیفتند. مادرش به او گفته بود که باید با عجله به زندگیمان برسیم، یعنی باید صبح زود شروع کنیم. بعد از سلام به مامان، دست و صورت بشوییم، مسواک بزنیم، صبحانه بخوریم و در آخر آنقدر بازی کنیم تا از خستگی زیاد با شنیدن یک لالایی خوب بخوابیم. این داستان اجتماعی و تربیتی، برای گروه سنی «ب» به نگارش درآمده است.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر