تاریخنگاری ایرانی در قرن اخیر به روشی برای اثبات خود و نفی دیگران تبدیل گشته و در بسیاری از وجوه، با محمل و مایۀ دروغپردازی رشد کرده و به نتیجه رسیده است... آنچه که اسف انگیز است؛ بیانصافی، دروغپراکنی و پنهانکاریهای تاریخی است که مورّخان دورۀ قاجار به بعد آن را به متد و روشی بنیادین تبدیل کردهاند و اخلاف بر روش اسلاف بر این دروغنماییها و پنهانسازیها، آثار و ساختمانهای کج و معوج خود را بنا کرده و شهری درهم و برهم بر پا نمودهاند...
بازگشایی گرههای کور این ماجرا نیاز به تلاشی توانفرسا دارد. باید تاریخنگاری ایران معاصر را از نو آغاز کرد. باید از ابتدا همه چیز را دوباره خواند و دوباره نوشت.
بر این اساس، برای بازخوانی آنچه که در بارۀ داستان روشنفکری آمده است، باید به گذشته رجوع نمود و از سرچشمهها شروع کرد. مشکل اینجاست که مورّخان ایرانی آن مقدار در بارۀ تاریخ روشنفکری این مرز و بوم پنهانکاری کردهاند که گفتن واقعیت به سحر و جادو میماند، خصوصاً که سخن از نسبت و تأثیر بابیان و بهائیان بر جریان روشنگری ایرانی در میان باشد.
در اینجا دروغنویسی و کتمانکاریِ مورّخان ایرانی دو وجهی است؛ هم برای روشنفکری و هم برای پایمال ساختن تأثیرات بابیان و بهائیان... به نقل از متن کتاب
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر