داستان رمان دربارهي شهري است به نام عشق آباد و گروهي به قدرت رسيده که وارد اين شهر ميشوند تا حق کساني که مورد ظلم قرار گرفتهاند را از ثروتمندان بگيرند و آنها را از خانههايشان بيرون کنند، و آنها را به سزاي کارهاي زشتشان برسانند. همه ماجرا در خانه بزرگ و قديمياي ميگذرد. ادريسيها ساکنان نخستين اين خانه هستند. خانه ادريسيها غمانگيز است و پر از ماجراهاي عجيب و باورنکردني. زنهاي اين خانواده همواره تسليم خودخواهي مردان شدهاند. مادربزرگ وقتي خيلي جوان است به آقاي ادريسيها شوهر داده ميشود، درحاليکه عاشق جواني عاشق و شورشگر بوده به نام قباد، که براي آزادي و دادخواهي از مردم مبارزه ميکردهاست. بعد از گذشت سالها، قباد رفته به دنبال هدفش و مادربزرگ مانده و ازدواج کرده و اکنون قباد با يک پاي سالم، کنار گذاشته شده از سوي آتشخانهاي که خود به وجودش آورده، با سکوت و حسرت به گذشته از دست رفته خود، به زندگي ادامه ميدهد.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر