"یادها" مسیر زندگی نویسنده است در 15 فصل. از دوران کودکی تا استقرار جمهوری اسلامی و پناهندگی سیاسی در فرانسه. هر یک از فصلها تصویریست جداگانه از موقعیت اجتماعی، روندهای سیاسی، فکرها، کنشها و واکنشهای نویسنده در دورهای از زندگی او.
فصل اول، تهران دهۀ 20، با این تصویر آغاز میشود:
"در آن لحظۀ هولناک چهار- پنج ساله بودم. هنگامی که در کوچۀ تنگ و خاکی محل زندکیمان، دروازه شمیران، آژان محله چادر دایۀ دوست داشتنی و مهربانم فاطمه سلطان را از سرش کشید و بیاعتنا به التماسها و گریهزاری او چادرش را پاره پاره کرد و ریخت توی جوی آب پُر از آشغال کنار کوچه. وحشتزده و گریان که به خانه رسیدم، پدرم در آغوشم گرفت و گفت "آژان خیلی کار بدی کرده اما همیشه یادت یاشه که چادر چیز خوبی نیست وزنها رو بیدست وپا و ضعیف میکنه!"
به عمق حرف پدرم تنها زمانی پی بردم که سرنوشت جامعه به گونهای دیگر رقم خورد. آنچه به زور از سر دایهام برداشتند، در جمهوری اسلامی میخواستند به زور بر سر من بگذارند."
فصلهای دیگر: تهران، دهۀ 30/ پاریس، 1335/ باورها، پیوندها و گسستها/ جشنوارۀ جوانان در مسکو، 1336/ ونزوئلا 1339/ ایران، 1342/ الجزایر و چه گوارا، 1343/ پاریس، 1344/ پراگ، 1344/ کوبا، 1345/ پاریس، ماه می 1968/ تهران موسسۀ تحقیقات علوم اجتماعی/ زندان، 1357-1351/ انقلاب، 1357
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر