ثانیهها خیلی بیحیاتر از آنی هستند که بخواهند تولد لحظهایشان را فریاد بکشند. خدا بیامرزد پدر ومادر کســـی را که یکجوری پای عقربهی ثانیهشمار را به ساعتها باز کرد. هر که بود آنقدر مرد بود که هم خودش گذشت زمان راباور کرد وهم تمام جانش را کند تا به باقی همنوعانش بفهماند عمر همهی جانوران، عمر با معنا یا شاید هم بیمعنای آن همه آدم، وعمر کرهای رویش قدم بر میدارند، از جمع شدن همین واحدای کوچک به ظاهربیآزار به وجود آمده. حالا که راهی نبود تا این مخترع شریف جلو گذشت قطره قطرهی آنها را بگیرد، فقط میتوانست با یک مشت پیچ و مهرهی ظریف، صدای تیک و تاکی ضعیف را مثل زنجیر به پای آن لحظههای مجرم ببندد تا حداقل انسان صدای نابودی و برگشتناپذیری "همین حالا" را بشنود.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر