فقط یک نوجوان صدای تپش درخت مقدس آبادیاش را در خشکسالی شنید. بازی را رها کرد و دنبال صدا تا درخت کشانده شد. درخت غمگین بود زیرا صدای آرزوهای دخیلهای بسته شده بر شاخههایش را دزدیده بودند. دخترک را مامور بازگرداندن صدای آرزوها کرد. پری بازیگوشی را هم همراه او کرد. قصههای قدیمی یکییکی آمدند و قهرمانهای آنها هر کدام تجربهای را با او در میان گذاشتند.
نظرات شما
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر