رمان «عادت می کنیم» پرداخت ماهرانهای از شخصیتهایی است که هر روزه نمونههایش را در نزدیکیمان میبینیم. توصیف جزئیات و دقیق شدن در رفتار و موقعیتها وحتی مکانها عاملی است که بیش از هر چیز در این داستان به چشم میخورد وشاید همین توصیفات دقیق از جزئیات حوادث و پدیدههاست که خواننده را درگیر خود میکند و صورتی ملموس به داستان میبخشد، به طوری که خواننده احساس میکند از نزدیک شاهد حوادث یک زندگی عادی است. در این داستان با سه شخصیت زن در نسلهای گوناگون روبرو هستیم: مادر بزرگ، مادر و دختر. و البته بیش از بقیه با شخصیت آرزو سرو کار داریم که نقش زنی را دارد که با دو نسل متفاوت در ارتباط است (مادرش و دخترش). ماهمنیر (مادر بزرگ) در یک دنیای اشرافی ساختگی سیر میکند و رفتارها و خواستههایش در بسیاری از موارد در تضاد با آرزو است. ماهمنیر نمایندهی زنی از نسل گذشته است اما جالب اینجاست که با این حال، با تصویری نه چندان سنتی از ماه منیر مواجه می شویم. نکتهی شاخصی که در این رمان زویا پیرزاد وجود دارد این است که ما در «عادت میکنیم» با دنیایی روبرو هستیم که شاید تا قبل از این به ندرت به آن پرداخته شده است. جهانی که تا پیش از این، مردان بوده اند که در آن از محوریت داستانها و روایتها برخوردار بودهاند و باز هم مردان بوده اند که در غالب وجوه زندگی اجتماعی تعیین كنندهی اصلی بودهاند و زنان در حاشیهی این متن به ایفای نقشها و وظایف کلیشهای می پرداختند و گهگاه حضورشان فضای داستانها را تلطیف میکرد. اما جهانی که زویا پیرزاد در این داستان معرفی می کند جهانی متفاوت است. دیگر زنان در قالب مادرانی از خود گذشته و فداکار که تمام وجودشان را وقف اعضای خانوادهشان میکنند و یا غالب ساعتهایشان را در چهاردیواری خانه و آشپزخانه سپری میکردند، تصویر نمیشوند. مادران این داستان از پوستهی نقشهای سنتی و کلیشهای جنسیتی بیرون میآیند ویا حداقل در تلاش خارج شدن از این امر هستند. حتی بیشتر فضایی که شخصیتها در آن حضور دارند خارج از محدودهی خانه است و بیشتر در فضای کاری و رستورانهای شهر، داستان شکل می گیرد.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر