ناکجا در تلگرام
توییتر ناکجا را دنبال کنید!
فروشگاه کتاب ناکجا در پاریس
کچل کفترباز

صفحه اصلی / داستان بلـــــــند /

داستان بلـــــــند

کچل کفترباز

نویسنده: صمد بهرنگی
داستان بلـــــــند
ناشر: پیر امید
تاریخ انتشار: 1391
88 صفحه

    این کتاب را بخرید

  • نسخه چاپی کتاب از ناکجا
    7,90€
  • خلاصه کتاب
  • نظرات شما

  • خلاصه کتاب

    یکی از کبوترها گفت: خواهر جان، تو این پسر را می‌شناسی؟ دیگری گفت: نه، خواهر جان. کبوتر اولی گفت: این همان پسری است که دختر پادشاه از عشق او مریض شده و افتاده و پادشاه به وزیرش امر کرده، وزیر نوکرهاش را فرستاده کفترهای او را کشته‌اند و خودش را کتک زده‌اند و به این روزش انداخته‌اند. پسر تو فکر این است که کفترهایش را کجا چال بکند. کبوتر دومی گفت: چرا چال می‌کند؟ کبوتر اولی گفت: پس تو می‌گویی چکار بکند؟ کبوتر دومی گفت: وقتی ما بلند می‌شویم چهار تا برگ از زیر پاهامان می‌افتد، اگر آن‌ها را به بزش بخوراند و از شیر بز به سر و گردن کفترهاش بمالد کفترها زنده می‌شوند و کارهایی هم می‌کنند که هیچ کفتری تاکنون نکرده.کبوتر اولی گفت: کاش که پسر حرف‌های ما را بشنود!...



    نظرات شما

    برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
    - ورود
    - عضویت

    نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
    با تشکر