بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
مجرم
رنجاندن انسان دیگر وقتی که بدانی او را رنجاندهای احساس خوبی برای نوشتن میدهد. مجرمی و شعرت دفاع توست یا بهتر اعتراف تو.
صدای مرغابیها میآید که دارند توی آبنما شنا میکنند. نمیدانم چرا اینقدر اصرار دارد که آدمهای مجرم را تبرئه کند. انگار میخواهد از همه فرشته بسازد. هی توی ذهنش صیقلشان میدهد تا دست آخر فرشتهای شوند بیگناه. برای او توی نمایشنامه دنیا این نقش را نوشتهاند...
نسیم خلیلی | خواب پروانه ای بر لب های تفنگ
(اصرار، بیگناه، دنیا، ذهن، شنا، صدا، صیقل، فرشته، مجرم، مرغابی، نمایشنامه)
(اصرار، بیگناه، دنیا، ذهن، شنا، صدا، صیقل، فرشته، مجرم، مرغابی، نمایشنامه)