گاه باید خود را گم کرد | چون نجابت | که در کوچه پس کوچههای این شهر دستبهدست میگردد. رضا صالحی مهربان | باد با لباس آبی |
زندگینامه
آثار این نویسنده در ناکجا
سوسک ها
خریدنویسنده: محمد نوروزی
جملات منتخب
کاش میمردم. چرا بترسم. مرگ گذشتن از مرز ناشناخته است. سرزمینی که تا در آن گام نگذاری آن را نمیبینی.
به مردم اشاره کرد: ما مثل اینها هستیم. سیاهیلشکر یه فیلم که نمیدونیم دربارهی چیه. میدونیم؟
رنجاندن انسان دیگر وقتی که بدانی او را رنجاندهای احساس خوبی برای نوشتن میدهد. مجرمی و شعرت دفاع توست یا بهتر اعتراف تو.
سناریوی دوستی در حال به پایان رسیدن است. در سکانس انتهایی دختر و پسر روی نیمکت پارکی همدیگر را میبوسند. نه. بوسیدن اشارهایست به جدایی. برای همین هم محزون کننده است. باید این سکانس حذف شود. ولی چگونه میشود بازیگران جوان را راضی کرد که از این سکانس چشم بپوشند.
(انتها، بازیگر، بوسیدن، جدایی، حذف، دختر، راضی، سناریو، سکانس، نیمکت، پارک، پایان، پسر)
برای زنده ماندن در این جامعه باید واقعبین بود. همه چیز را همانطور که مردم میبینند باید دید. برای اینکه بشود با آنها حرف زد باید با ادبیات خودشان با آنها حرف زد.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر