روزی که من عاشق شدم:
بامزه آنکه روزی که من عاشق شدم، موبایل اختراع نشده بود. و تنها وسیله زلف گره بستن با معشوق، کاغذ بود و من همان شب را بارها پاکنویس کردم. میخواستم برایشان نامهای بنویسم، مقدور نبود. البته در منزل ما همیشهی خدا کاغذ بود، قلم هم بود، ولی من خودم از فرط هیجان دستهایم را گم کرده بودم که برای نوشتن غیر از کاغذ و قلم باید دستی هم باشد که بنویسد: بسم الله الرحمن الرحیم، من عاشق شدهام. مرا ببخشید، گستاخی کردم و عاشق شما شدهام. میخواهم به وسیلهی این کاغذ از شما اجازه بگیرم. اجازه میفرمایید من گاهی خواب شما را ببینم؟ ببخشید دست خودم نیست، آن چشمهای محترمتان قلب ما را میلرزاند.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر