اورهان پاموک در این رمان غافلگیری بزرگی برای مخاطبان خود دارد. این رمان برعکس بقیه نوشتههای این نویسنده درباره حاشیهنشینهای فقیر استانبول است. آنهایی که از روستاهای خاکگرفتهی شرق آناتولی در دهه 50 و بعدش به استانبول مهاجرت کردند و بعد مدتی محلههای خود را ساختند. شخصیت اصلی پاموک؛ «مولود» سالهاست در این شهر دستفروشی میکند و شاهد تاریخ پرفراز و نشیب استانبول است؛ تاریخی مملو از کودتاها، درگیریهای خونین میان ارتش و کُردها، از بین رفتن بافت دوران عثمانی، عوضشدن سلیقه مردم و... رمانی متفاوت از برنده جایزه نوبل که باز روح استانبول و انسان اینبار حاشیهنشیناش را احضار میکند و آنقدر خُردهروایت برایش مهیا میکند که او گم میشود در ا
ین حجم از اتفاقهای عجیب. رمان مملو از شخصیتهای متفاوت است؛ کارگران فصلی، ماستفروشها، چپهای اسلحه بهدست، ناسیونالیستهای خشن تُرک، اسلامگراها، ماموران رشوهگیر دولت، تازه به دوران رسیدهها، گانگسترهای بساز و بفروش و... پاموک در این سمفونی قهرمان تنهایش را روی تپههای دوردست میبرد تا به نورهای استانبول نگاه کند و راوی تهِ شهری باشد که ناگهان گسترده و متراکم شد. منتقدان بسیاری این رمان را بازگشت روایی پاموک به نخستین رمانش «آقای جودت و پسران» دانستهاند.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر