استخوان خوک و دستهای جذامی، داستان آدمهایی است که هر اندازه به هم نزدیک باشند، باز از هم دوراند.این رمان به عنوان بهترین رمان سال 1383انتخاب شد و جایزه ادبی اصفهان را نصیب خود کرد.
مستور تنها با کنار هم گذاشتن هنرمندانهی روزمرگیهایی که "بازی دستها"ی عروسک گردان میسازد شگردش را آشکار کرده و دستهای عریان عروسکگردان دانا را به ما لو داده است. همین و نه چیزی بیشتر. اما تا آن حد هنرمندانه که احساس میکنی از میان تمام عینیتهای روزمرهی داستان حدیثی نو از زندگی را کشف کردهای. چیزی که شاید روزی باید میدانستهای و از یاد برده بودیاش. این هنر زبان سادهی روایت مستور است.
مستور کوشیده دنیایی که در آن زندگی میکنیم را بازسازی کند. نه شعار داده و نه برهان اقامه کرده. تنها دوربین را در زاویهای قرار داده که خدا نیز در کادر باشد. و بیصدا "استخوان خوک در دست جذامی" را از بسته بندی زرکوب و پر تملقی که هر روز من و تو آن را میبینیم بیرون کشیده و بیفریب هر دو را عریان در مقابل چشمانمان به نمایش گذاشته. نه از عرفان نظری یاری جسته و نه عبارت پر تکلف علم اخلاق را برایمان کنار هم چیده. مستور تنها بر تجربه و خاطرهی ثبت شده ذهن ما از زندگیهای اطرافمان تکیه کرده و از اصول فطرتمان سود برده و با یاری همین دو عنصر، داستانی باور پذیر از دنیای واقعی ما ساخته که در پس آن کم بهایی بازیهای آن و حضور پر معنای حقیقتی غیر قابل انکار را برای خواننده آشکار کرده است.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر