مختاباد پیر که از گله و دامسرا و کوچ بازمانده بود یک بار دیگر به تنهی بیجان یاعلیدار تکیه کرده در نی هفتبند خود میدمید و با نواختن آهنگ «گله را بردن» اندکی بر آلام و زخمهای کهنه دل و روحش مرهم مینهاد. «دختر عموجان گله را بردن، اون سگ چنگی، اون نر جنگی، اون کل زنگی، همه را بردن، های دختر عموجان گله را بردن... گله را بردن... گله...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر