قصههاي اين كتاب ما را با صداهاي گمشده زمين آشنا ميكند. با زميني كه خيالگونه سبز بود با آسمان بزرگ، آن وقتها كه پر از ستارههاي درشت و درخشان بود. قديمهاي ستون دود و اجاقهاي صميميت و يكرنگي. آتش شبانه احترام به طبيعت و انسان يعني چيزي كه امروزه از دست رفته، سرد شده به خاكستر نشسته، به آه تبديل شده و جاي خود را به غرور وحشيانه سبقت و تصاحب داده است.
در قصه «يآبوتي سنگپشت و يوزپلنگ» پيرمردي كه از بيماري روماتيزم رنج ميبرد، آهستهآهسته از بيماري خود سخن ميگويد. افسانه «هآبوري» بدون اين كه بيپروايانه ستيزه با زنان را برجسته كند به نوعي حسادت عموميت يافته در زنان اشارت دارد. افسانه «اينجوري نميشه» با ظرافت، وسواس مرداني را حكايت ميكند كه از همهچيز ايراد ميگيرند و زندگي را بر اطرافيان سياه ميكنند. قصه «جزيره تنباكو»، در بافت و ساختماني كهن، تعليم و تربيتي مدرن را به سخره ميگيرد و زنگ خطري است براي نوعي تربيت صنعتي كه قرار است بعدها متداول شود.
مجموعه حاضر حاوي برگردان 50 افسانه آمازوني است. به تصريح مترجم: اولين حس ويژهاي كه با شنيدن اين قصهها به شنونده دست ميدهد، اين لمس اكنون گم شده و فراموش شده است و اين احساس ويژه كه ديگر در افسانههاي معاصر يافت نميشود. از آن گذشته روحي صلحجو و آرامشطلب و اخلاقي تذهيبگر اما رفيقانه در آن نهفته است؛ روحي كه پس نميزند، به درون شنونده نفوذ ميكند و بر دل مينشيند
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر