سانتياگو، پيرمردي نحيف، لاغر و بيهویت بود و تنها با قايقي در گلفاستريم ماهي ميگرفت. 84 روز ميگذشت، او ماهي نگرفته بود، پسركي به نام مانولين كه نقش شاگرد او را داشت، او را همراهي ميكرد. پيرمرد همه آموختهها، تجربهها و حاصل همه عمر خود را به پسرک هديه ميكرد و پسرک به او خدمت مينمود و به او احترامي عميق ميگذاشت. روستاييان آنان كه اهل حرفه ماهيگيري نيستند، مانند پدر و مادر مانولين، پيرمرد را بدبيار ميدانستند و به سبب فقر تحقيرش ميكردند. اما در واقع آنها عمق پيرمرد را نميشناختند و در ظاهر و سطح او نيز، چيزي جز مردي شكسته، بختبرگشته و فقير كه خود محتاج كمک است، چيزي نمييافتند. ولي پيرمرد داراي خصوصياتي چون شجاعت و شكيبايي بود و طاقت رنج كشيدن را داشت. پيرمرد بعد از 84 روز كه دستخالي از دريا برميگشت، دست به كار بزرگي زد و دوباره به دريا بازگشت...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر