"سناریویی را در نظر مجسم كنید. شما فقط هفت سال دارید و تك و تنها در سرزمینی غریب رها شدهاید. پدر و مادرتان با پولی اندك شما را به این كشور فرستادند تا شما را در سن و سال شكننده هشت سالگی از ورطه جنگ تحمیلی دور نگه دارند. عباس در تلاش برای به دست آوردن ویزای انگلستان روانه استانبول شده تا پیش یكی از خویشاوندانش پناه بگیرد و آیندهاش را خود پایهریزی كند. داستان "مرد كوچك" چیزی فراتر از داستان مراسم گذر از مرحله كودكی به مرحله آغازین نوجوانی است كه به حمایت خانواده و جامعهاش سخت نیاز دارد. اما این كودك نه تنها از این حمایتها محروم است بلكه در چنگال شهری پرمخاطره گرفتار آمده است. او در مسیر این سفر دوستانی پیدا میكند ولی این دوستی به خاطر ترحم آنها نیست بلكه ریشه در شخصیت نیرومند و ایمان استوار او به زندگی دارد. اما این همه هنوز او را نمیتواند از گذرگاههای خطر كه در كمین اوست در امان نگه دارد، تا آنجا كه خواننده همواره از خود میپرسد آیا او جان سالم به در خواهد برد؟ كافی است سن و سال اندك و آسیبپذیر او را در نظر بیاورد تا به این نتیجه برسد كه او هیچ شانسی برای جان به در بردن ندارد. چگونه او خود را از مهلكه این همه خطرات نجات خواهد داد؟ چگونه از پس این همه دشواریها برخواهد آمد؟ چه كسی در طول این سفر پرخطر یار و یاور او خواهد بود؟ آیا افراد پاك-نهادی پیدا خواهند شد كه در سرنوشت او تغییری بدهند؟ چگونه یك كودك میتواند همه اینها را پشت سر بگذارد و به مردی بدبین و ناامید تبدیل نشود؟ آیا در نهاد این پسر بچه فضیلتی پنهان است كه همواره به او كمك میكند تا از میان این همه دشواریها و موانع قد برافرازد و پیش برود؟"
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر