وقتی میبینم دیگر کسی انتظار مرا
نمیکشد، وقتی نیاز کسی را به خودم، نه به
همسر بودنم، نه به مادر بودنم، نمیبینم،
یکهو انگار در برابر چشمهای گشاد خودم و
دیگران گم میشوم. درست مثل روزهای کودکی که
هر بعداز ظهر، میان کاههای زیرشیروانی
انبار گم میشدم و هیچ کس، هیچ کس، دنبالم
نمیگشت.
(انتظار، برابر، خود، درست، دیگران، روز، شیروانی، مادر، نیاز، همسر، هیچکس، چشم، کاه، کسی، کم، کودکی، گشاد، گم)
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر