ما که مادر نداشتیم | زلزله بود | که
گهوارهمان را تکان میدادعلی عبدالرضایی | زخم باز
مثل بچهها. روز اولی که میخوان بفرستنشون
مدرسه. با اینکه سالها دلشون میخواسته
بزرگ بشن و مثل بقیه کفش و کلاه کنن و قاطی
بقیه بشن، ولی روز اول، یه دفه وحشتشون
میگیره و میچسبن به دامن مادرشون…
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر