مجموعه اشعار یدالله ...نویسنده: یدالله رویاییاین کتاب را ببینیدخریدآن زمان كز لب دریای غروب | آب نوشد به فراغت خورشید | در طربخانه بزم ملكوت | دامن عشوه ببافد ناهید | روز پا در گل شب مبهم ومات...
مجموعه اشعار یدالله ...نویسنده: یدالله رویاییاین کتاب را ببینیدخریدآن زمان كز لب دریای غروب | آب نوشد به فراغت خورشید | در طربخانه بزم ملكوت | دامن عشوه ببافد ناهید | روز پا در گل شب مبهم ومات...
گاه باید خود را گم کرد | چون نجابت | که در کوچه پس کوچههای این شهر دستبهدست میگردد. رضا صالحی مهربان | باد با لباس آبی
نگاهی به زخم باز علی عبدالرضایی نگاهی به زخم باز علی عبدالرضایی به قلم سید ابراهیم نبوی مجموعه اشعار علی عبدالرضایی با عنوان «زخم باز» توسط انتشارات ناکجا به بازار آمده است. من خوشبختم که نسخه کاغذیاش را دارم، شما هم میتوانید هم نسخه کاغذی و همای بوکاش را سفارش بدهید و آن را از ناکجا بخرید. مجموعه اشعار عبدالرضایی کتابی است در ۱۱۴ صفحه با ۸۳ ... هر نیم ایز بیتا نگاهی به رمان "مای نیم ایز لیلا" به قلم سید ابراهیم نبوی رمان "مای نیم ایز لیلا" را خواندم. مرا یاد کارهای "جومپا لاهیری" نویسنده بسیار خوب هندی انداخت و شیوه بیان دراماتیزه شده زندگی مهاجرانی که در ایالات متحده آمریکا زندگی میکنند. دورانی که گذراندهاند، وضع اکنون آنان، زندگی پیشین و فضای نوستالژیک ... زنده در تاریکی درباره نمایشنامه "نوشتن در تاریکی" علیرضا نراقی یک صدا بیشتر در جامعه باقی نمیمانْد اگر درام وجود نمی داشت. درام زمانی آغاز میشود که صدایی با صدایی دیگر شکسته میشود. در این نقطه روایت که خود با یک عدم تعادل به وجود میآید تبدیل به امری چالش برانگیز وگفتوگومند میگردد که تک صدایی در آن ... یادداشت نشر چشمانداز بر "کاروان سفیران خدیو مصر" آنچه درین کتاب انتشار مییابد فصلهائی از رمانی است که غلامحسین ساعدی در سال 1359 به نوشتن آن آغاز کرد و فصل نخستین آن (در آغاز سفر) ، درشمارۀ نخست دورۀ پنجم ماهنامۀ آرش (تهران) ، در اسفند 1359 انتشار یافت. از آن پس نیز بخش دیگری از آن، جاروکش سقف آسمان، در همان ماهنامه به طبع رسید (آرش، دورۀ 5، شمارۀ 6، شهریور ... ساعدی به روایت ساعدی من در ماه اول زمستان ۱۳۱۴ روی خشت افتادم. بچهی دوم پدر و مادرم بودم. بچهی اولی که دختر بود در یازده ماهگی مرده بود. و از همان روزی که دست در دست پدر، راه قبرستان را شناختم، همیشه سر خاک خواهر میرفتم که قبر کوچکی داشت، پوشیده با آجرهای ظریف و مرتب. و من در خیال همیشه او را داخل گور، توی گهوارهای در حال ... نقدی بر مهمان ناخوانده اریک امانوئل اشمیت نمایشنامه، خوانندۀ علاقهمند به موضوع (ایمان) را مجذوب خود می سازد، گفتگوهای زیبا، که نشان از توانائی و ذوق نمایشنامهنویس در خلق مکالمهای نسبتا قوی دارد، تمرکز خواننده را در دنبال کردن خط سیر داستان میطلبد. تردید در هویت مرد ناشناس تا به انتهای داستان خواننده را در تعلیق دلچسبی قرار میدهد و به آن شک در واقعی نبودن مرد ... ایگِل دیزرتِ نقرهای و صداخفهکنداستان کوتاه نوشته آبتین غلامپور سراسیمه واردِ خانه شد. چراغی با نور ملایم روشن کرد. در را پشتِ سرش کوبید. چند لحظه مکث کرد و بعد با عجله به سمتِ دستشویی رفت. شیرِ آب را باز کرد و با خشونت دستانش را با صابون شست. کاسهی دستشویی به رنگِ سرخ در آمد. از قفسهی کنارِ آینه یک باندِ کشی برداشت و دورِ دستش پیچید. کمی آب به صورتش زد؛ عینکش را روی ... دیگر با انگشت ورق نزنید!... آیا ممکن است صفحات کتاب را تنها با قدرت ذهن ورق زد؟ اگر تا به حال عادت داشتید فکر کنید صفحات یک کتاب را فقط میتوان با انگشت و دست و گاهی حالا پا یا حداکثر نوک دماغ ورق زد، تمام قاطعیتهایتان را به دور بیاندازید... از این پس میتوانید دستانتان را روی کتابخوان یا تبلت ... اعدامِ اعتماد یا: نوشتن در تاریکیآنیتا یارمحمدی "ساده و تکاندهنده"؛ اولین عباراتیاند که پس از خواندنِ "نوشتن در تاریکی" به ذهن میرسند. روایت سادهای از زندگی اهلِ فرهنگ در این سرزمین، که صفتی جز تکاندهنده نمیتوان بر آن گذاشت. محمد یعقوبی از آن دست نویسندههایی نیست که به سادگی از کنار حوادث و وقایع پیرامونشان ... کی با هم آشنا شدیم...داستان کوتاه نوشته آرش عبدالعظیمی اواخر سال 1387 بود که حال و اوضاعم بدجوری به هم ریخته بود. بعد از چند ماه بیکاری و این در و آن در زدنِ بیحاصل، به توصیهی این و آن بساز و بفروش شده بودم. اما از وقتی برف آمده بود و هوا به طرز بیسابقهای سرد شده بود، مصالحفروش و سیمکش و بنّا سر کار نمیآمدند. کارگرها از صبح تا ... … 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 …
نگاهی به زخم باز علی عبدالرضایی نگاهی به زخم باز علی عبدالرضایی به قلم سید ابراهیم نبوی مجموعه اشعار علی عبدالرضایی با عنوان «زخم باز» توسط انتشارات ناکجا به بازار آمده است. من خوشبختم که نسخه کاغذیاش را دارم، شما هم میتوانید هم نسخه کاغذی و همای بوکاش را سفارش بدهید و آن را از ناکجا بخرید. مجموعه اشعار عبدالرضایی کتابی است در ۱۱۴ صفحه با ۸۳ ...
هر نیم ایز بیتا نگاهی به رمان "مای نیم ایز لیلا" به قلم سید ابراهیم نبوی رمان "مای نیم ایز لیلا" را خواندم. مرا یاد کارهای "جومپا لاهیری" نویسنده بسیار خوب هندی انداخت و شیوه بیان دراماتیزه شده زندگی مهاجرانی که در ایالات متحده آمریکا زندگی میکنند. دورانی که گذراندهاند، وضع اکنون آنان، زندگی پیشین و فضای نوستالژیک ...
زنده در تاریکی درباره نمایشنامه "نوشتن در تاریکی" علیرضا نراقی یک صدا بیشتر در جامعه باقی نمیمانْد اگر درام وجود نمی داشت. درام زمانی آغاز میشود که صدایی با صدایی دیگر شکسته میشود. در این نقطه روایت که خود با یک عدم تعادل به وجود میآید تبدیل به امری چالش برانگیز وگفتوگومند میگردد که تک صدایی در آن ...
یادداشت نشر چشمانداز بر "کاروان سفیران خدیو مصر" آنچه درین کتاب انتشار مییابد فصلهائی از رمانی است که غلامحسین ساعدی در سال 1359 به نوشتن آن آغاز کرد و فصل نخستین آن (در آغاز سفر) ، درشمارۀ نخست دورۀ پنجم ماهنامۀ آرش (تهران) ، در اسفند 1359 انتشار یافت. از آن پس نیز بخش دیگری از آن، جاروکش سقف آسمان، در همان ماهنامه به طبع رسید (آرش، دورۀ 5، شمارۀ 6، شهریور ...
ساعدی به روایت ساعدی من در ماه اول زمستان ۱۳۱۴ روی خشت افتادم. بچهی دوم پدر و مادرم بودم. بچهی اولی که دختر بود در یازده ماهگی مرده بود. و از همان روزی که دست در دست پدر، راه قبرستان را شناختم، همیشه سر خاک خواهر میرفتم که قبر کوچکی داشت، پوشیده با آجرهای ظریف و مرتب. و من در خیال همیشه او را داخل گور، توی گهوارهای در حال ...
نقدی بر مهمان ناخوانده اریک امانوئل اشمیت نمایشنامه، خوانندۀ علاقهمند به موضوع (ایمان) را مجذوب خود می سازد، گفتگوهای زیبا، که نشان از توانائی و ذوق نمایشنامهنویس در خلق مکالمهای نسبتا قوی دارد، تمرکز خواننده را در دنبال کردن خط سیر داستان میطلبد. تردید در هویت مرد ناشناس تا به انتهای داستان خواننده را در تعلیق دلچسبی قرار میدهد و به آن شک در واقعی نبودن مرد ...
ایگِل دیزرتِ نقرهای و صداخفهکنداستان کوتاه نوشته آبتین غلامپور سراسیمه واردِ خانه شد. چراغی با نور ملایم روشن کرد. در را پشتِ سرش کوبید. چند لحظه مکث کرد و بعد با عجله به سمتِ دستشویی رفت. شیرِ آب را باز کرد و با خشونت دستانش را با صابون شست. کاسهی دستشویی به رنگِ سرخ در آمد. از قفسهی کنارِ آینه یک باندِ کشی برداشت و دورِ دستش پیچید. کمی آب به صورتش زد؛ عینکش را روی ...
دیگر با انگشت ورق نزنید!... آیا ممکن است صفحات کتاب را تنها با قدرت ذهن ورق زد؟ اگر تا به حال عادت داشتید فکر کنید صفحات یک کتاب را فقط میتوان با انگشت و دست و گاهی حالا پا یا حداکثر نوک دماغ ورق زد، تمام قاطعیتهایتان را به دور بیاندازید... از این پس میتوانید دستانتان را روی کتابخوان یا تبلت ...
اعدامِ اعتماد یا: نوشتن در تاریکیآنیتا یارمحمدی "ساده و تکاندهنده"؛ اولین عباراتیاند که پس از خواندنِ "نوشتن در تاریکی" به ذهن میرسند. روایت سادهای از زندگی اهلِ فرهنگ در این سرزمین، که صفتی جز تکاندهنده نمیتوان بر آن گذاشت. محمد یعقوبی از آن دست نویسندههایی نیست که به سادگی از کنار حوادث و وقایع پیرامونشان ...
کی با هم آشنا شدیم...داستان کوتاه نوشته آرش عبدالعظیمی اواخر سال 1387 بود که حال و اوضاعم بدجوری به هم ریخته بود. بعد از چند ماه بیکاری و این در و آن در زدنِ بیحاصل، به توصیهی این و آن بساز و بفروش شده بودم. اما از وقتی برف آمده بود و هوا به طرز بیسابقهای سرد شده بود، مصالحفروش و سیمکش و بنّا سر کار نمیآمدند. کارگرها از صبح تا ...