تو مایهی سرشکستگی خونواده شدی، من قربونی خونواده. تو خواستی زندگی خودت رو بکنی اما من زندگیم رو وقف بقیه کردم. تو رفتی و با یه مرد زندگی کردی، من پام رو از این چهاردیواری بیرون نذاشتم... حالا میبینی : هرجفتمون یه جور شکست خوردیم. آنتونیو بوئرو بایخو | داستان یک پلکان |
وقتی زندگی در گفتگویی میان آدمها شکل میگیرد، با تمام سرخوشیها و اضطرابها و بهانههایی برای ماندن. هرآنچه در داستان توصیف میشود در نمایشنامه تصویر میشود. روایتی که از یونان باستان، از اشیل، سوفوکل، آریستوفان، تا شکسپیر، تنسی ویلیامز، ژان ژنه، یاسمینا رضا، در آفریقا آثول فوگارد و در ایران از فتحعلی آخوندزاده تا اکبر رادی، علیرضا نادری، محمد یعقوبی و... همچنان باقیست.