گاه باید خود را گم کرد | چون نجابت | که در کوچه پس کوچههای این شهر دستبهدست میگردد. رضا صالحی مهربان | باد با لباس آبی |
شعر خودش میآید، ما تسلیماش میشویم و او کار خودش را میکند، عاشقی میکند، فریاد میزند، به سوگ مینشیند، با زبانی غیر معمول از تبسمی دلانگیز تا خیالی شورانگیز و گاه غمی، دردی، زخمی... شعر سنگر میشود و غریو پرشور رهایی سر میدهد... شعر را حافظ میگوید، خیام، سعدی، و وقتی نو میشود نیما، شاملو و فروغ و... در غرب شکسپیر، بودلر، لویی آراگون... و محمود درویش در فلسطین...
نور ماه بر درختان کاج
خریدنویسنده: جاناتان کلمنتس
مترجم: نیکی کریمی
دنیا پر از رنج است، | با این حال | درختان گیلاس شکوفه می دهند.
لیلی و مجنون
خریدنویسنده: مکتبی شیرازی
مترجم: حسن ذوالفقاری، پرویز ارسطو
همهچیز عادی است
خریدنویسنده: مجید رفعتی
مادرانه میلیسد پلنگ | دهان خونین تولههایش را | پس از دریدن خرگوش