بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
بیخود
هرگز نخواستم ادای باران را درآورم | و بیخودی گونههای کسی را خیس کنم
نمیدانم خدا وقتی قصد کرد بندههایش را برای حمالی خلق کند، به این فکر کرد که هر کدام به چه دردی میخورند، یا نه او هم مثل من غروب جمعهای دلش گرفت و حوصلهاش از خودش سر رفت و گفت: «حالا خلق میکنم، بعد خودش یه پخی میشه!»