بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
بزرگ
وقتی زن گرفتم میتواند از پنجرهی دود گرفتهی خانه به سوت ممتد و بلند کشتیها گوش کند و بخار شیری رنگشان را ببیند که به طرف ابرهای بزرگ میروند. به زنم یاد خواهم داد که شهر بزرگ ابر بزرگ میخواهد.
رضا علی پور | شهر بزرگ ابر بزرگ نمی خواهد
(ابر، بخار، بزرگ، بلند، خانه، دود، رنگ، زن، سوت، شهر، ممتد، پنجره، کشتی، گوش)
(ابر، بخار، بزرگ، بلند، خانه، دود، رنگ، زن، سوت، شهر، ممتد، پنجره، کشتی، گوش)
فقط يك وارونگی بزرگ میتواند همهی نشانهها را در خود گم كند.
بیشتر از آبشار دلم میخواهد یک دشت بزرگ بکشم پر از شقایق پر از بوتههای گلهای وحشی. اما نمیدانم چرا هر وقت این دشت را کشیدهام، دورتادورش را سیم خاردار کشیدهام. انگار چیزی همیشه آن دشت فراخ را از تو میگیرد. و تو خاموش و رام نگاه میکنی و حسرت میخوری.
نسیم خلیلی | خواب پروانه ای بر لب های تفنگ
(آبشار، برسیم، بزرگ، بوته، حسرت، خاموش، دشت، شقایق، فراخ، گل)
(آبشار، برسیم، بزرگ، بوته، حسرت، خاموش، دشت، شقایق، فراخ، گل)
- 1
- 2