«بعد از عروسی چه گذشت» ماجرای معلم سادهای به نام رحمت شهیر است که یک روز از روی عصبانیت اختیار زبانش را از دست میدهد و به شاه فحش میدهد. بلافاصله بعدش پشیمان میشود. اما روز بعد ظاهراً با گزارش یکی از همکاران که مامور ساواک است بازداشت میشود و هفت ماه بعد از ازدواجش به زندان میافتد. در زندان ماموران ساواک کتکش میزنند و شکنجهاش میدهند تا اینکه بارها و به انحای مختلف ابراز پشیمانی میکند و عذر میخواهد و توضیح میدهد قصد و غرضی نداشته اما کم کم دستش میآید که این توهین یک توهین عادی نیست. نمیتوان این حرف را پس گرفت.
بخششی در کار نیست. از دوست و آشنا هم کاری برنمی آید. دو راه پیش پایش میگذارند. یکی اینکه همکاری با ساواک را بپذیرد و از همکاران و دوستانش گزارش بدهد که در این صورت آزاد میشود و احتمالاً درآمد خوبی خواهد داشت (مثل آن ماموری که میگوید در سن دیه گو خانه یی خریده که بچههایش در امریکا بزرگ شوند) یا اینکه به دادگاه برود که نتیجهاش دو تا چهارسال زندان است. معنی زندان رفتن هم این است که باید از زنش زهره که عاشقانه دوستش دارد و احساس میکند آشنا شدنشان دستاورد تقدیر است، جدا شود. «احساس میکرد که ازدواجش یک مفهوم عمیق مذهبی داشته است که او از آن یکسره بیخبر بوده است. پس در واقع با شفاعت امام رضا بود که زنش صاحب شوهری مثل او شده بود.» اما رحمت شهیر به جز شکنجه و کتک و تحقیر گرفتاری عمیقتری دارد که کابوسها و توهماتش است.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر