محمود شریفی استاد دانشگاهی است که به دلیل مقالات و نوشتههای ضد رژیمش راهی زندان شده و بعد از تحمل شکنجههای سخت از زندان آزاد میشود، ولی سمت استادی از او گرفته شده و باید به عنوان کارمند اداری در دانشگاه کار کند. محمود سعی میکند دور سیاست را خط بکشد، مطلب تحریک کننده و بودار ننویسد و فقط به همسرش سهیلا و دخترش گلناز برسد. ولی زندگی عادی از او رویگردان است، ساواک همه حرکاتش را زیر نظر دارد، دانشجویان او را رهبر خود میدانند، همکاران و دوستانش از کوچکترین معاشرت با او هراسانند و...
چند برگ از این کتاب را اینجا در گوگل بوکز بخوانید.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر