برنار، پسر قاضی عالیرتبهای که مشهور به درستکاری است، همواره خود را در خانوادهای که تعصبات مذهبی در آن حکمفرماست ناراحت احساس میکند. اما روزی درمییابد که پسر قاضی نیست و ثمرهٔ گناهی است که مادرش مرتکب شده است. دوست او» اولیویه «نیز مانند او به سوی کنجکاوی کشیده میشود. اولیویه به وسیلهٔ برادرش ـ» ونسان «که طبیبی است پرمدعا و جاهطلب ـ با ادیبی مبتذل با نام» کنت دوپاساوان «آشنا میشود. کنت تصمیم دارد مجلهای منتشر کند و برای این کار میخواهد علاوه بر اطلاع از عقیدهٔ جوانان از یاری عملی آنها استفاده کند.» ژرژ «، برادر کوچکتر اولیویه است که در مدرسهی» ودل آزائیس «درس میخواند و هنوز کودکی بیش نیست، اما او نیز برای خویش زندگی پنهانی دارد. این گروه، انجمنی مخفی از دانشجویان هستند که ژرژ نیز جزء آنهاست و انجمن» اخوت مردان قوی «نام دارد و تحت تاثیر یکی از اعضای ناسالم خود با نام» استرو ویلو «در حال تبدیل شدن به عدهای از تبهکاران واقعی است. نویسنده در این رمان کوشیده است تا بعضی از دیدگاههای خویش را دربارهٔ زندگی و شیوهای که بتواند تا حد امکان از زندگی نگرشی جامع به دست دهد بگنجاند
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر