فرهنگ و ادبیات گذشتهی ایران، نهایت در زمینهی ایرانشناسی، اسلامشناسی، عرفان، تصوف و تقسیم دورههای ادبی، آن هم از نظر صنعت نظم و نثر، بوده است و نه تأثیر توأمان شکل و محتوای متنها یا چه گونگیِ اندیشه در آنها. حتا کسانی که به سراغ ادبیات رواییِ فارسی میروند و متنهایی را تصحیح میکنند و بر آنها مقدمه و حاشیه مینویسند، از آن جا که با گوهر ادییات و به ویژه با ساختار ادبیات مدرن بیگانهاند، تأثیر توأمان شکل و محتوای متنها را نادیده میگیرند و عنصرهای روایی (داستانی – رمانی)ِ آنها را به خوانندگان نمیشناسانند. نشناختن و نادیده گرفتن آن وجهی از ادبیات گذشته که دارای رگههای درخشان و ریشههای پویای گونههای گوناگون هم سو با ادبیات مدرن است، حتا در میان نویسندگان و پژوهشگران و منتقدان مدرن هم امری رایج است…
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر