در روستایی خرابه در مجارستان دههی نود زندگی مردم به نوعی بی تحرکی رسیده است. بارانهای پاییزی آغاز شدهاند. چند روستایی قرار است که غروب مقدار زیادی پول نقد دریاف کنند و پس از آن قصد ترک آنجا را دارند. چند نفر برنامه دارند که پول بیشتری از سهمشان بردارند و زودتر فرار کنند. اما خبر بازگشتن ایریمیاش زبانباز که گمان میکردند مرده است را میشنوند. آنها نگران این هستند که او همه پول را بگیرد و برای اجرای طرح عظیمش برای رونق دادن به روستا، استفاده کند.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر