هيچي فراموش نميشه. هيچي از بين نميره. زمان آروم، آروم گرد و غباري روي خاطرات مينشونه. روش رو ميپوشونه. فکر ميکني يادت رفته. اما صبح که از خواب پا ميشي حالت بده. نميدوني چته. نميدوني دردت از کجا آب ميخوره. اما کافيه که نسيمي يا خاطرهاي خاکش رو برداره، بعد همه چي تازه ميشه. همه چي ميآد بيرون. عين روز اول...( برگرفته از متن کتاب) شهلا حائري در اين سه داستان با نثري شيرين و گيرا خوانندهاش را به دنياي ديگري ميبرد.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر