به دوروبرش نگاهی میکند، چرخی میزند و بوی عطرش در هوا پراکنده میشود. به طرفم برمیگردد. چشمان براقش را به چشمانم میدوزد: «چقدر اینجا قشنگه، به آدم احساس خوبی میده. چه باسلیقه.» نمیگویم لطف دارین، چشماتون قشنگ میبینه... نمیگویم بفرمایین بنشینین. لبخند میزنم و نگاهش میکنم.
نظرات شما
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر