چگونه شد كه به آن سرعت آغوش بر هم گشوديم؟ چه كسي سراغ آن يكي رفت؟ چه كسي پيشقدم شد؟
بي ترديد من... به مجرد اينكه صدايم را بازيافتم و سكوت فراگيري را كه در آن ايستاده بوديم و به يكديگر خيره شده بوديم، شكستم، بي هيج پيش زمينهاي به او گفتم كه خيلي وقت است، خيلي وقت است كه منتظرش هستم، و او را در روياهايم و در دانه ها و مهره هاي فال بيني ميديدهام، و اينكه حاضرم تا ابد عاشقش باشم - و چندين و چند قول و قرار ديگر.
هيچ كتماني در كارم نبود و هيچ شرم و خجالتي در وجودم... او متحير و رنگ پريده عقب عقب رفت، تا جايي كه پشت به ديوار رسيد. مگر مي شود زن عاقلي اينگونه با يك غريبه سخن بگويد؟
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر