غلغله است. مضطرب این طرف و آن طرف میدود. چادرش را جلو میکشد و زیر گلویش را سفت میچسبد. در تاریکنای شب، دست پسربچه را میگیرد و دنبال خودش میکشد. «خانم الف به اطلاعات مراجعه فرمایند» این صدایی است که از بلندگوی اطلاعات در فضای سالن انتظار میپیچد. زن با شکم ورقلمبیده به سمت اطلاعات میرود. «خانم، قطار جنوب نرسیده؟»
نظرات شما
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر