من و بوف کورنویسنده: عباس پژماناین کتاب را ببینیدخریدرمان «من و بوف كور» 9 فصل و يك مقدمه دارد كه نويسنده در آن نكات و صحنههاي "بوف كور" را در قالب يك رمان آورده و به تمام سؤالهايي كه درباره "بوف كور" وجود ...
من و بوف کورنویسنده: عباس پژماناین کتاب را ببینیدخریدرمان «من و بوف كور» 9 فصل و يك مقدمه دارد كه نويسنده در آن نكات و صحنههاي "بوف كور" را در قالب يك رمان آورده و به تمام سؤالهايي كه درباره "بوف كور" وجود ...
شمایل لرزان قدرتخریدنویسنده: هادی نودهی این کتاب را ببینیدتنها فرصت میکند به صورتش دست بکشد. این که ریش دارد یا آنها را تراشیده؟ بله. تمام ترسهاش. این واهمههای طولانی همه واقعیت داشتند. او ریش ندارد. صورتی صاف که از بس تراشیده دارد میسوزد و جزجز میکند. او دیگر قدرتی ندارد. به خودش میقبولاند این مرگ بر اثر ترس نیست و به هیچ وجه هم قابل مقایسه با مرگ کوچگترین ... گورزاد و دیگر قصههاخریدنویسنده: هرمان هسهمترجم: سروش حبیبیاین کتاب را ببینیدآنگاه دختری جوان از جنگل بیرون آمد که زنبیلی بر ساعد آویخته و کلاه حصیرین فراخلبهای را سایبان گیسوان زرینش کرده بود. به او گفتم: "روزت بخیر. کجا میروی؟" گفت: "برای دروگران ناهار میبرم." با من همگام شد و پرسید: "به سیر دنیا میروم. پدرم به گشت و گذارم فرستاده و گمان میکند که باید برای مردم ... تسلیبخشیهای فلسفهخریدنویسنده: آلن دو باتنمترجم: عرفان ثابتیاین کتاب را ببینید آلن دوباتن در جستوجوی راهی برای آشتی دادن فلسفه با زندگی روزمره است. سقراط، اپیكور، شوپنهاور، مونتنی، نیچه و سنكا شش فیلسوفی هستند كه از نگاه دوباتن راهحلهایی برای مشكلات زندگی روزمره پیشنهاد میكنند. این كتاب به بیشتر زبانهای دنیا ترجمه شده و در شمار كتابهای پرفروشی است كه در پی ساده و قابل فهم ... شروع یک زنخریدنویسنده: فریبا کلهر این کتاب را ببینیدوقتی به میدان هفتتیر رسیدم خبری از گردهمایی و تجمع نبود. اغتشاش بود. یک دنیا زن و مرد هراسان که از دست پلیسها فرار میکردند. ساعت حدود پنج بعدازظهر بود. راههای ورود به میدان بسته بود اما میخواستم هرطور شده از سد پلیسها بگذرم و داخل میدان شوم و آن همه مرد و زن را ببینم، فعالان زن را ببینم، زیبا و پروین و پریسا و لیلا را ... هیسخریدنویسنده: محمدرضا کاتب این کتاب را ببینیدماجرا از زبان افسر پلیسای نقل میشود که گویا روزهای آخر زندگیاش را میگذارند. این افسر «لوطی» گذشتهای دردناک دارد و در طی مسیر با آدمهایی مواجه میشود که او را در مسیر افکارش هدایت میکنند. مثلا یکیای زندانیایست که ادعا میکند زندانی سیاسی است ولی محکوم به قتل ۱۷ ... علائم حیاتی یک زنخریدنویسنده: کار گروهی این کتاب را ببینیدسایهی هر کسی هست ساکت است. پلهها را دوتا یکی پایین میرود و او را دنبال خودش میکشاند. دلش میخواهد بگوید، آقا... صبر کن. اما سایه حرف گوش کن به چشمش نمیآید. او را در خودش گرفته میبرد هرجا که بخواهد. قدرتش زیاد است. خب... خودش هم که بی دست و پا نیست. میتواند بگوید، کجا؟ من اینجا هزارتا کار دارم. اما ... من مجردم، خانومخریدنویسنده: مرتضی کربلایی لو این کتاب را ببینیددر یکی از اطاقها بسته بود. آن را باز کرد و بی آنکه تو برود گردن کشید و داخلش را دید. در را بست و به آن یکی رفت. چشمش به تشک و متکای دونفرهای که روی زمین پهن بود افتاد. گودی به جا مانده از دو نفری که تویش خوابیده بودند هنوز دست نخورده مانده بود. مینا نزدیک در اتاق آمد و گفت: "باید ببخشین که یه کم به هم ریخته است. میخواستم ... خطتیره، آیلینخریدنویسنده: ماه منیر کهباسی این کتاب را ببینیدعکس از روی میز بر میدارم. "حتما تفاهم نداشتید." "داشتیم، خیلی خوب، پنجاه پنجاه." میگویم: "تو به این میگی خوب؟" پیراهن عنابی را که غنچههای گل سرخ با ساقههای باریک سبز روشن دارد، باز نمیکند. همانطور تا کرده میگذارد روی پای فرانک، چمدان را به هم ریخته، میگوید: ... عشق روی چاکرای دومخریدنویسنده: ناتاشا امیری این کتاب را ببینیداما نمیتوانستم سر برنگردانم تا نبینم پشت سرم چیست. آرام برگشتم. فقط قسمتهایی از اشیا اتاق را میشد ببینم که امکان داشت در آینه منعکس باشند. فقط یک طرف آباژور، کمی از تابلو و چراغ سقف... همهتصاویری مجازی و غیر واقعی و ناقص. واقعیتی آنقدر عجیب که جز دیوانگی اسم دیگری نمیشد رویش گذاشت. کمی دورتر هم تاریکی ایستاده بود. تهدید ... من دانای کل هستمخریدنویسنده: مصطفی مستور این کتاب را ببینیدچند روايت معتبر دربارهی سوسن: مردی كه تازه از زندان آزاد شده از يكی از هم بندان آدرس زنی زيبا به نام سون را گرفته تا در ازای پرداخت پول گاهی نزد او برود. من دانای كل هستم: نويسنده در حال نوشتن داستانی است كه در آن قتلی اتفاق میافتاد اما همسر وی مخالف است. اين داستان را آقای مستور به همسرش معصومه تقديم كرده. مغولها: امير عاشق ... 1 2 3 4 5 6 7 8
شمایل لرزان قدرتخریدنویسنده: هادی نودهی این کتاب را ببینیدتنها فرصت میکند به صورتش دست بکشد. این که ریش دارد یا آنها را تراشیده؟ بله. تمام ترسهاش. این واهمههای طولانی همه واقعیت داشتند. او ریش ندارد. صورتی صاف که از بس تراشیده دارد میسوزد و جزجز میکند. او دیگر قدرتی ندارد. به خودش میقبولاند این مرگ بر اثر ترس نیست و به هیچ وجه هم قابل مقایسه با مرگ کوچگترین ...
گورزاد و دیگر قصههاخریدنویسنده: هرمان هسهمترجم: سروش حبیبیاین کتاب را ببینیدآنگاه دختری جوان از جنگل بیرون آمد که زنبیلی بر ساعد آویخته و کلاه حصیرین فراخلبهای را سایبان گیسوان زرینش کرده بود. به او گفتم: "روزت بخیر. کجا میروی؟" گفت: "برای دروگران ناهار میبرم." با من همگام شد و پرسید: "به سیر دنیا میروم. پدرم به گشت و گذارم فرستاده و گمان میکند که باید برای مردم ...
تسلیبخشیهای فلسفهخریدنویسنده: آلن دو باتنمترجم: عرفان ثابتیاین کتاب را ببینید آلن دوباتن در جستوجوی راهی برای آشتی دادن فلسفه با زندگی روزمره است. سقراط، اپیكور، شوپنهاور، مونتنی، نیچه و سنكا شش فیلسوفی هستند كه از نگاه دوباتن راهحلهایی برای مشكلات زندگی روزمره پیشنهاد میكنند. این كتاب به بیشتر زبانهای دنیا ترجمه شده و در شمار كتابهای پرفروشی است كه در پی ساده و قابل فهم ...
شروع یک زنخریدنویسنده: فریبا کلهر این کتاب را ببینیدوقتی به میدان هفتتیر رسیدم خبری از گردهمایی و تجمع نبود. اغتشاش بود. یک دنیا زن و مرد هراسان که از دست پلیسها فرار میکردند. ساعت حدود پنج بعدازظهر بود. راههای ورود به میدان بسته بود اما میخواستم هرطور شده از سد پلیسها بگذرم و داخل میدان شوم و آن همه مرد و زن را ببینم، فعالان زن را ببینم، زیبا و پروین و پریسا و لیلا را ...
هیسخریدنویسنده: محمدرضا کاتب این کتاب را ببینیدماجرا از زبان افسر پلیسای نقل میشود که گویا روزهای آخر زندگیاش را میگذارند. این افسر «لوطی» گذشتهای دردناک دارد و در طی مسیر با آدمهایی مواجه میشود که او را در مسیر افکارش هدایت میکنند. مثلا یکیای زندانیایست که ادعا میکند زندانی سیاسی است ولی محکوم به قتل ۱۷ ...
علائم حیاتی یک زنخریدنویسنده: کار گروهی این کتاب را ببینیدسایهی هر کسی هست ساکت است. پلهها را دوتا یکی پایین میرود و او را دنبال خودش میکشاند. دلش میخواهد بگوید، آقا... صبر کن. اما سایه حرف گوش کن به چشمش نمیآید. او را در خودش گرفته میبرد هرجا که بخواهد. قدرتش زیاد است. خب... خودش هم که بی دست و پا نیست. میتواند بگوید، کجا؟ من اینجا هزارتا کار دارم. اما ...
من مجردم، خانومخریدنویسنده: مرتضی کربلایی لو این کتاب را ببینیددر یکی از اطاقها بسته بود. آن را باز کرد و بی آنکه تو برود گردن کشید و داخلش را دید. در را بست و به آن یکی رفت. چشمش به تشک و متکای دونفرهای که روی زمین پهن بود افتاد. گودی به جا مانده از دو نفری که تویش خوابیده بودند هنوز دست نخورده مانده بود. مینا نزدیک در اتاق آمد و گفت: "باید ببخشین که یه کم به هم ریخته است. میخواستم ...
خطتیره، آیلینخریدنویسنده: ماه منیر کهباسی این کتاب را ببینیدعکس از روی میز بر میدارم. "حتما تفاهم نداشتید." "داشتیم، خیلی خوب، پنجاه پنجاه." میگویم: "تو به این میگی خوب؟" پیراهن عنابی را که غنچههای گل سرخ با ساقههای باریک سبز روشن دارد، باز نمیکند. همانطور تا کرده میگذارد روی پای فرانک، چمدان را به هم ریخته، میگوید: ...
عشق روی چاکرای دومخریدنویسنده: ناتاشا امیری این کتاب را ببینیداما نمیتوانستم سر برنگردانم تا نبینم پشت سرم چیست. آرام برگشتم. فقط قسمتهایی از اشیا اتاق را میشد ببینم که امکان داشت در آینه منعکس باشند. فقط یک طرف آباژور، کمی از تابلو و چراغ سقف... همهتصاویری مجازی و غیر واقعی و ناقص. واقعیتی آنقدر عجیب که جز دیوانگی اسم دیگری نمیشد رویش گذاشت. کمی دورتر هم تاریکی ایستاده بود. تهدید ...
من دانای کل هستمخریدنویسنده: مصطفی مستور این کتاب را ببینیدچند روايت معتبر دربارهی سوسن: مردی كه تازه از زندان آزاد شده از يكی از هم بندان آدرس زنی زيبا به نام سون را گرفته تا در ازای پرداخت پول گاهی نزد او برود. من دانای كل هستم: نويسنده در حال نوشتن داستانی است كه در آن قتلی اتفاق میافتاد اما همسر وی مخالف است. اين داستان را آقای مستور به همسرش معصومه تقديم كرده. مغولها: امير عاشق ...