من آدم ِ خستهکنندهایام | یه شاعر | با چراغایِ روی سَرِش | که حتی نمیتونه روشنشون کُنه. سپیده جدیری | به آغوش دراز نی |
وقتی زندگی در گفتگویی میان آدمها شکل میگیرد، با تمام سرخوشیها و اضطرابها و بهانههایی برای ماندن. هرآنچه در داستان توصیف میشود در نمایشنامه تصویر میشود. روایتی که از یونان باستان، از اشیل، سوفوکل، آریستوفان، تا شکسپیر، تنسی ویلیامز، ژان ژنه، یاسمینا رضا، در آفریقا آثول فوگارد و در ایران از فتحعلی آخوندزاده تا اکبر رادی، علیرضا نادری، محمد یعقوبی و... همچنان باقیست.