آقای گنابادی (ناظم) پشت بلندگو گفت: سه تا صلوات بفرستید خستگی از تن استاد مرادی کرمانی در بره.
موقع صلوات اول، سوالهایی که توی دستم بود را ریختم روی میز مقابلش.
موقع صلوات دوم گفتم: «میخوام نویسنده بشم». از او سوال نکرده بودم. فقط گفته بودم میخواهم نویسنده بشوم.
موقع صلوات سوم گفت: برای نویسنده شدن درس بخون.
سپس بلندگو را از ناظم گرفت برای پاسخ به سوالهایی که دستهبندی کرده بود.
از فروردین به بعد کمکم نتایج مسابقات منطقه در رشتههای قرائت قرآن، اطلاعات عمومی، تئاتر، کاردستی، حفظ حدیث، سرود و تواشیح، رقابتهای ورزشی و مشاعره را سر صف اعلام کردند.
خیلی لذت دارد شنیدن اسم خودت از بلندگوی مدرسه برای تشویق. لذتی که قسمتم نشد. ثلث سوم رسید، امتحانات نهایی را هم دادیم و خبری نیامد از نتیجه مسابقه قصه نویسی در منطقه یک آموزش و پرورش تهران.
چند برگ از این کتاب را اینجا در گوگلبوکز بخوانید.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر