«مرد یخی گفت: وقتی اینطور نگات میکنم، درست مثل اینه که به عمق یخها نگاه میکنم. میتونم همهچیز رو در مورد تو ببینم.
از او پرسیدم: میتونی آیندهام رو ببینی؟
خیلی آرام گفت: من نمیتونم آینده رو ببینم.اصلاً علاقهای به آینده ندارم. اگه بخوام دقیقتر بگم هیچ تصوری از آینده ندارم. برای اینکه یخ هیچ آیندهای نداره. تنها چیزی که یخ داره گذشتهایه که درون اون به دام افتاده. اینطوریه که یخ میتونه همهچیزو حفظ کنه. اونقدر روشن و متمایز و واضح که انگار هنوز جریان داره. این ذات یخه...»
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر