سفر ما به سوی صبح و حلقه ما, یعنی پیوندی که بنیاد آن بود, مهمترین, بلکه تنها چیز ارجمند زندگی من بود, چیزی بود که وجود من در کنار آن سخت ناچیز مینمود و اکنون که میخواهم این مهمترین چیز, یا دست کم چیز از آن را, ثبت کنم و محفوظ بدارم, آن همه را جز توده ای تصویر پاشیده از هم نمییابم که در چیزی باز تابیدهاند و این چیز (من) این بنده است و این من, این صفحه آبگینه را, هر جا که از آن سؤالی دارم, جز هیچ چیز, جز پوستهی زبرین سطحی شیشه ای, نمییابم.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر