ناکجا در تلگرام
توییتر ناکجا را دنبال کنید!
فروشگاه کتاب ناکجا در پاریس
مردگان جزیره‌ی موریس

صفحه اصلی / داستان بلـــــــند /

داستان بلـــــــند

مردگان جزیره‌ی موریس

نویسنده: فرهاد کشوری
داستان بلـــــــند
ناشر: نشر چشمه
تاریخ انتشار: ۱۳۹۱
۲۹۲ صفحه

    این کتاب را بخرید

  • نسخه چاپی کتاب از ناکجا
    17,90€
  • خلاصه کتاب
  • نظرات شما

  • خلاصه کتاب

    پنجه‌ی خالی‌اش را از زير بالش بيرون آورد. خيس عرق بود و قلبش چنان می‌زد كه انگار می‌خواست از سينه‌اش بزند بيرون. مرد را نشناخت. شباهتی به كس يا كسان آشنایی داشت، اما ذهنش راه نمي‌داد و نمي‌دانست اين شباهت به چه كسي است و كجا او را ديده. نشست روي تشک و به پرده‌ي ضخيم پنجره‌ي اتاق نگاه كرد. بلند شد سر پا، رفت كنار پنجره، پشت به ديوار داد و گوش سپرد به آن‌سوي پنجره و صدايي نشنيد. سر جلو برد و پرده را كنار زد. به درختان تيره در روشنايي چراغ‌هاي حياط عمارت نگاه کرد. پرده را کشيد و در طول اتاق قدم زد. دلش آرام گرفته بود. اما يادآوري خوابي كه براي چندمين‌بار مي‌ديد نگرانش مي‌کرد. همان كالسكه بود و همان مرد. اما هربار تغيير كوچكي مي‌كرد. درشكه هميشه سياه‌رنگ بود. رنگ اسب‌ها هر‌بار تغيير مي‌کرد. كالسكه جلوِ پايش مي‌ايستاد. مرد سياه‌پوش از كالسكه پياده مي‌شد. کلاه از سر برمي‌داشت و تعظيم مي‌كرد. بعد قامت راست مي‌کرد، در كالسكه را باز مي‌كرد و تابوت سياهي را نشانش مي‌داد و مي‌گفت: تابوت براي اعلي‌حضرت قدرقدرت قوي‌شوكت، قائد عظيم‌الشأن ملت!



    نظرات شما

    برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
    - ورود
    - عضویت

    نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
    با تشکر