نوشتن شاید چیزی است شبیه قدم زدن. از خانهی اجارهایات در سلسبیل میزنی بیرون که روزنامهای بخری مثلاً و ناگهان خود را در خیابان کریمخان میبینی. انگار بیخیال آنچه تو میخواهی، راه خودشان را رفتهاند، پاها. میخواهی زندگی کنی که سر از مرگ درمیآوری ناگهان، انگار که راه خودش را میرود مردن...
نظرات شما
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر